سال 98 با تمام
بدی هاش
سیاهی هاش
بلا ها و مصیبت هاش
غم هاش و دل گرفتگی هاش
تموم شد .
نه !
نمیخام اینجوری بنویسم
شاید اگه
از من بپرسی میگم سال 98 با تمام خوبی هاش و تجربه هاش تموم شد .
365 روز پر از ماجرا بود اما هم خوب هم بد
پر از خاطره پر از یادگیری و.بود
نمیخام کتمان کنم بدی و غم و ناراحتی نبود اما میخام طرز نگاهمو به این غم و ناراحتی عوض کنم
میخام با دید روشن به همه چیز نگاه کنم
مگه میشه یه سال از عمری که خدا بهم هدیه داده تا نفس بکشم ، تا زندگی کنم .رو تماما شر ببینم
به قول اون پیرمرد دوست داشتنی توی فیلم
مگه میشه طمع گیلاسو بچشی، نور افتاب رو درختا ببینی و گرماش رو پوست دستت حس کنی ،
صدای جیک جیک گنجشکارو بشنوی
و نخوای این دنیا رو دوست داشته باشی!؟
زندگی نسبتی از خیر ها و شر هاست
روزگار قطار زندگی رو تو ریل آهنی خودش پیش میبره
این خوبی ها و بدی ها رو چه بخواییم و چه نخوابیم وجود دارند
روزگار منتظر واکنش ما نمیشینه
حالا که همه چیز خارج از اراده من اتفاق میافته به جای اینکه باهاش بجنگم و در مقابلش بایستم!
در کنارش می ایستم و به همه چی نگاه می کنم !
بذار به عنوان یه تماشاگر ببینم و تصمیم بگیرم
همه این ها رو گفتم که بگم
یه سال رفت و یه سال پیش روی توعه
فرصت مجدد زندگی بهت داده شده
باید انتخاب کنی که
با امید به خدا و تمام نیرو به ادامه زندگی فکر کنی و با ساز روزگار هم نوازی کنی
یا نخوای کنار بیای و جا بمونی . که اون وقت بدون زندگی تلخی خودش رو بیشتر به طمع ت می چشه :(
سال 99 که بیاد
با خودته که بازنده باشی یا بخوای تا آخرش پای کار بمونی :)
پ ن : یه موسیقی بی کلام و بی نظیر
برای آرامش بیشتر پیشنهاد میشه :)
دریافت
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت